۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

رهبران جنبش سبز، هوشیار یا غافل؟


جنبش مدرن مدنی مردم ما بدون رهبری آغاز شد، بدون رهبری مدیریت شد و بدون رهبری هم جریان دارد. در روش نوین جنبش مردم ما نیازی برای رهبر و فرمان او وجود ندارد، مردم با گردش اطلاعات  و خلاقیت های فردی از هم افزایی جمعی برای حرکت جنبش استفاده میکنند و در واقع بدون نیاز به رهبر توانسته اند حرکتی عظیم را سامان دهی و اجرا کنند. در تاریخ کشور ما مشکل همیشه به رهبری و چهره شدن افراد برمیگردد، چیزی که در دموکراسی جایی ندارد، و به نظرم آقایان خاتمی، کروبی و موسوی هم با درایت و اشراف به این موضوع نه میخواهند و نه میتوانند این نقش را از مردم بگیرند و به خود منتقل کنند که بسیار هوشیارانه و پسندیده است.

رهبران جنبش همواره در پی مردم حرکت کرده اند و به هیچ عنوان نقشی مانند آقای خمینی در قبل از انقلاب را ایفا نکرده اند. اما حتی در صورتی که کروبی و موسوی به جای حرکت از پی مردم، پیشاپیش آنها حرکت کرده و به آنها خط دهی مینمودند، مسلما تفاوتی در نفس عمل بوجود نمی آمد زیرا همین راهی که مردم رفتند را طی مینمودند. نکته مهم اینجاست که گروهی از مردم و تحلیلگران یک چیز را همواره در تحلیل جنبش اصلاحات از ابتدای شکل گیری و جنبش سبز امروز در نظر نمیگیرند: در مقابل خشونت وحشیانه و دیکتاتوری خفقان سه راه برخورد وجود دارد: ۱. خشونت را با خشونت پاسخ دهیم ۲. در مقابل خشونت سر تسلیم مطلق فرود آوریم ۳. با خشونت مخالفت کنیم اما بدون اعمال خشونت متقابل.

اکثر اشکالاتی که برخی کارشناسان و مردم به اصلاح طلبان و در راس آنها آقای خاتمی چه در زمان ریاست جمهوری و چه اکنون گرفته و میگیرند این است که چرا ایشان سکوت کردند، چرا رهبر را رسوا نکردند، چرا در حمایت از دانشجویان فعالیت چشمگیری نکردند و اصلا اگر به ایشان اجازه نمیدادند آزاد باشد چرا استعفا ندادند؟ نکته جالب این بحث این است که ما در نظر نمیگیریم که مردم ما در چارچوب قانون اسلامی و ولایت مطلقه فقیه به آقای خاتمی رای دادند، چگونه انتظار داریم که رییس جمهور منکر ولایت فقیه شود و یا به طور علنی با رهبر مخالفت کند؟ اگر خاتمی فشار های وارده از طرف رهبر را مطرح میکرد چیزی جز حذف فوری خود و طیف اصلاح طلب و نهایتا اعتراض مردم و خشونت و سرکوب سریع آنها به بار می آورد؟ جمهوری اسلامی قبلا در مورد افرادی مثل بنی صدر، بازرگان و منتظری و... ثابت کرده بود چگونه وقتی شخصیت های سیاسی مقابل رهبر قرار میگیرند به راحتی آنها را حذف میکنند و مردم را هم به سرعت سرکوب مینمایند و چون درگیری شخصی میشود بازنده میدان مخالفین رهبرند. اما خاتمی تمام فشارهای مخالفین و موافقینش را تحمل کرد تا در جمهوری اسلامی، فضای بدون نشریه منتقد، بدون سینمای منتقد، بدون کتاب منتقد و بدون موسیقی جوان را متحول کند و در چارچوبی آگاهانه و با کمترین هزینه فضای سیاه آن دورران را کمی نورانی کند و امید به تحول را در جامعه جاری نماید. رهبران جنبش سبز نیز رویه حرکت اصلاح طلبانه را به حرکت انقلابی ترجیح داده و با وجود اینکه رسما جزو جریان اصلاح طلب نبوده اند اما ثابت کرده اند روش و باورشان اصلاح طلبانه است.

معتقدم مردم این سکوت در مقابل خشونت را از جریان اصلاح طلبی ایران آموختند، وقتی مشاهده کردند رییس جمهور تحت فشار زیاد است اما به دنبال انتقام گیری نیست، وقتی دیدند گلوی حجاریان سوراخ میشود اما سکوت میکند و آرام آرام به مخالفت خود ادامه میدهد، وقتی وزیر خاتمی به زندان میرود و بدون داد وقال با بیان و قلم مقابله میکند و وقتی دیدیم خواهرزاده موسوی تیر میخورد اما او به دنبال انتقام و سازمان دهی نیروی مقاومت و مقابله چریکی نیست یاد گرفتیم که ما به دنبال یک انقلاب ۵۷ دیگر نیستیم، همین شد که مردم کشته دادند و نکشتند، شکنجه و زخمی تحقیر و آزار شدند اما به جای بروز خشونت با آرامششان حکومت را تحت فشار بیشتر گزاردند.

مردم امروز حرکت شدید، انتقام جویانه و انقلابی نمیخواهند. زیرا میدانند تغییر با خشونت، چیزی جز خشونت، دیکتاتوری و نابودی آزادی برایشان به ارمغان نخواهد آورد. مردم خواهان تغییر بدون خشونتند، و تغییر بدون خشونت نیازمند زمان، حوصله، کوشش و مقاومت بسیار است. اعلان خبرها و اطلاعیه های تحریک آمیز، بیان همه حقایق در مورد انقلاب و مسئولان، دعوت مردم به حضور خیابانی که مستلزم درگیری و خشونت است، جبهه گیری صریح ضد ولایت فقیهی و هرگونه حرکت عجولانه و نسنجیده از سوی سران اصلاح طلب باعث میشود که ضربه بزرگی به این دستاورد عظیم وارد شود. دستاوردی که متاسفانه توسط بسیاری از تحلیلگران مخصوصا اپوزوسیون خارج از کشور که مایلند حکومت هرچه سریعتر و به هر قیمت و وسیله ای سرنگون شود مورد غفلت قرار میگیرد!  جامعه ایران به جریان اصلاح طلبی و سران آن مدیون است و بهتر است ما نیز یاد بگیریم بجای اینکه با بی منطقی سابقه و گذشته منفی افراد را دلیل رد خدمات کنونیشان کنیم و بجای اینکه عجولانه فقط به تغییر سریع فکر کنیم به این بیندیشیم که برای تغییر دنبال چه هستیم و چگونه و با چه روشی میخواهیم به آن برسیم.

۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

بالاترین: مصالحه یا مقاومت؟!


همین چند روز پیش بود که بالاترین و بالاترینی ها یک ضربه شصت دیگر به آقایان نشاند دادند و یک بار دیگر ثابت کردند که ترس آنها از بالاترین بی دلیل نیست که همه جا از آن صحبت میکنند و ارتش سایبری راه انداخته اند! در مقاله قبلی به این موضوع اشاره کرده ام که چطور بالاترین توانسته این کمبود (فضای باز و آزادی بیان و عقیده) را پر کند. اما امروز و درست بعد از این حوادث و پیروزی بالاترینی ها در مورد فیلم منفور پایان نامه زمزمه هایی مبنی بر حذف عقاید مخالف مذهب آغاز شد و صحبت هایی در باره تصمیم های مسولین بالاترین به میان آمد که واکنش های زیادی هم داشت. من نیز به نوبه خود واجب دانستم مطلبی در این باره بنویسم.

در مقاله قبلی مفصل از نقش مثبت بالاترین حرف زده ام و نمی خواهم تکرار مکررات شود. اما گویا پس از این موفقیت و حضور پررنگ بالاترینی ها در حمایت از نماد جنبش مردمیشان آقایان دست بکار شده اند تا یکی از مراکز مهم جنبش را تحت تاثیر قرار دهند و در صورت امکان از بین ببرند! این تغیر و تحول اخیردر بالاترین به نظرم غیر متعارف آمد و با وجودی که مخالف اینگونه تفکرات دایی جان ناپئونی هستم اما آقایان در بالاترین این شائبه را به وجود آورده اند که نکند در پشت پرده مصالحه یا موافقت هایی انجام شده باشد! مطمئنا بالاترین یکی از اهداف اصلی حکومت است و حاضر است برای حذف آن هزنیه سنگینی را پرداخت کند. احتمالا راه های متفاوتی را هم پیش خواهد گرفت، از توافق با مسولین سایت گرفته تا داغ کردن لینک های مورد نظر خود توسط ارتش سایبری گمنام امام زمان! حکومت از هر طریقی متوسل میشود، ممکن است حتا از طریق وابستگانشان مسولین بالاترین را تحت فشار قرار داده باشند تا به اهداف خود برسند!

اما اینکه بالاترین چگونه عمل کند بسیار مهم است. اگر از این پس چنین تصمیم هایی که بوی حذف و سانسور بدهد در دستور کار بالاترین قرار گیرد متاسفانه خواسته یا ناخواسته در مسیر اهداف حکومت حرکت کرده اند. بالاترین به این دلیل بالاترین شد که مردم به دنبال فضایی بودند که آزادانه همه چیز را نقد کنند. جایی که در آن هیچ چیز مقدسی وجود ندارد که نتوان نقدش کرد، چه رهبر مقدس، چه حکومت مقدس و چه دین مقدس! مسلما هیچ یک از طرفداران دین نمیتوانند از نظریه تجاوز به زن شوهردار در زمان جنگ با دشمن که عینا و بدون هیچ تفسیری مطرح شده دفاع کنند و مسلما نقد چنین مبحثی توهین به کتاب آسمانی تلقی میشود! بنابراین توهین و نقد در مسایل دینی فصل مشترک های زیادی دارند و تشخیص این دو از هم تقریبا ناممکن است! به مسولین سایت هشدار میدهیم که اگر رویه ممیزی و حذف را پیش بگیرند زمنیه شکست و حذف بالاترین را فراهم آورده اند. و البته مطمئن باشند اگر این اتفاق بیفتد بجای یک بالاترین چندین بالاترین شکوفه خواهد زد و مسیر آزادی بیان و عقیده را ادامه خواهد داد.
 
کلام را کوتاه میکنم و بسنده میکنم به سخنرانی مرحوم طالقانی پس از انقلاب خطاب به حکومت و رهبر. آقایان بالاترین، مسولین و تصمیم گیرندگان، اگر قدر این فضای آزادی بیان ایجاد شده در دنیای مجازی را ندانستید و به سانسور و حذف اندیشه به بهانه توهین به مذهب دست زدید بدانید که دچار دیکتاتوری خواهید شد و مسلما پایان دیکتاتوری شکست و سقوط خواهد بود. امیدواریم مسیر دوستان چیزی جز اینکه گفتیم باشد...

۱۳۸۹ آبان ۲۱, جمعه

قدرت بالاترین و بالاترینی ها را جدی بگیریم!

از ابتدای کودتای انتخاباتی تا کنون که بیش از یکسال و اندی از آن میگذرد بالاترین نقش مهم و تاثیر گذاری در شکل گیری و پیشبرد اعتراضات مردمی به عهده داشته است.  با وجود اینکه شکل گیری بالاترین به سالیان قبل برمیگردد اما نقش اساسی و مهم این وبسایت در حوادث پس از انتخابات بر همگان روشن شد. ایرانیان سالیان سال است برای بدست آوردن مشروطه و آزادی بیان تلاش کرده اند و هزینه پرداخت کرده اند ولی هنوز نتوانسته اند مزه شیرین ابتدایی ترین حقوق انسان در جوامع متمدن یعنی انتخاب کسانی که قرار است بر آنها حکومت کنند و آزادی بیان در نقد کسانی که خود بر سر کار گزارده اند را بچشند.  در این فضای بسته و خفقان موجود بالاترین توانست به کمک تکنولوژی ارتباطات و خلاقیت های فردی با ایجاد یک فضای آزاد مجازی محیط مناسبی برای ابراز عقیده و بیان نظرات بدون ایجاد سانسور در زمینه های فرهنگی، اجتماعی، هنری و بخصوص سیاسی ایجاد کند. ایرانیانی که حتی محروم از داشتن یک روزنامه آزاد هستند چه رسد به رسانه های دیگر، در این فضا میتوانند آزادانه بگویند و بشنوند.

البته این تحول تا حدود زیادی با خلق وبلاگ ایجاد شد و در واقع وبلاگ نویسی اولین بانی ایجاد این فضای آزاد مجازی بود. اما نقش بالاترین و نوع عملکرد آن کاملا جدید بود و توانست به سرعت جایگاه خود را در بین کاربران اینترنت پیدا کند. این موقعیت جدید باعث شد که کاربران بتوانند با هم در ارباط باشند و بتوانند از اطلاعات و آگاهی های هم با خبر شوند و در واقع با حمایت کاربران و نقشی که آنها در پیشبرد بالاترین ایفا کردند، بالاترین به یک رسانه مردمی و به یکی از مهمترین وبسایت های خبری، سیاسی، فرهنگی تبدیل شد که در واقع خوراک خود را از مخاطبینش دریافت میکرد. بالاترین را به این دلیل میتوان رسانه کاملا مردمی دانست که ارسال اطلاعات و اخبار و دریافت آنها توسط خود مردم انجام میگیرد. اگر چه امروز مردم ما چیزی به نام رسانه ملی ندارند اما با تفاسیر ذکر شده بالاترین را میتوان یک رسانه ی مردمی و ملی موفق دانست. 

اهمیت این وبسایت را میتوان از بازخوردهای آن در جامعه دریافت. از تاثیر آن بر تجمع های عظیم پس از انتخابات، توزیع عکس ها و فیلم های درگیری ها و شعار نویسی بر روی اسکناس گرفته تا کمپین های آزادی زندانیان سیاسی و گره های تشکیل شده برای حمایت و یا مخالفت با تحرک های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی همه و همه نشان از تاثیر عمیق و اساسی بالاترین دارد. دلیل مهمتر این تاثیر واکنشیست که مسئولین وخبرگزاری های دولتی به اخبار صدر جدول بالاترین نشان میدهند. واکنش سریع آنها به بالاترین نشان از این دارد که اولا حکومت از قدرت تاثیرگزاری این رسانه آگاه است و ثانیا میداند که تیترهای داغ بالاترین در واقع نظر واقعی اکثر مردم ایرانست، از این رو در بعضی مواقع سعی میکند نسبت به آن واکنش نشان دهد.

یکی از این واکنش ها، پاسخ سریع خبرگزاری فارس به خبر پذیرفتن نقش ندا آقا سلطان توسط لیلا اوتادی بود که به سرعت توسط این خبرگزاری و نه توسط خود اوتادی تکذیب شد. این عکس العمل سریع نشان میدهد بالاترینی ها چه نقش موثری دارند و حکومت برخلاف آنچه ادعا میکند به شدت از بالاترین حساب میبرد.

هنرمندان، سیاسیون، فرهنگیان و حتی خود کاربران بالاترین باید قدرت بالاترینی ها را جدی بگیرند و بدانند مردم برای آزادی بهای زیادی داده اند. جان و روح عزیزان و جوانان این کشور در راه آزادی هزینه شده و اکنون نیز در زندان ها هزینه میشود، در نتیجه هرگونه حرکتی بر خلاف نظر مردم  با واکنش جدی آنها روبرو میشود و تاوان سنگینی بابت آن خواهند پرداخت. مردم کسانی که به خون جوانان این سرزمین که در راه آزادی ریخته شد بها نمی دهند هیچ ارزشی قایل نیستند و معتقدند بی حرمتی و دهن کجی به خون های ریخته شده و دلهای شکسته شده مردم نشان از پلیدی و زبونی افراد دارد چه رهبر یا ریس جمهور دروغی باشند، چه خواننده، هنرپیشه و یا سیاستمدار. نقش ندا آقا سلطان را در فیلم مورد تایید حکومت چه لیلا اوتادی بازی کند چه هانیه توسلی، به سرعت در خواهند یافت که مبلغ قرارداد به هیچ عنوان ارزش نفرت و انزجار عمومی را نخواهد داشت. هر هنرپیشه ای که بخواهد در فیلمی منتسب به حوادث پس از انتخابات نقش آفرینی کند باید قبلش فاتحه هنر و جایگاه مردمی خود را بخواند. این را بالاترینی ها اثبات کردند و باز هم خواهند کرد.